ثمره ی عشق منو هادی جونم

مژده ی امدن تو

سلام  غنچه من کم کم داری شکل میگیری عزیزم باورم نمیشه که الان تو رو دارم. دو هفته ای بود که حس و حال خاصی داشتم. دردهای خاص و خستگی عجیب! آخرش قبول کردم که احتمالا بدنم در حال آماده شدن برای قبول یک مسئولت جدیده! مسئولیت بزرگ کردن یک بچه!  همین شد که همسر جان رو فرستادم برای خرید یک بی بی چک  وقتی که نتیجه ی آزمایش روی صفحه نشون داده شد، اولین کلمه ای که به زبونم اومد مامانی بهت گفت<< قربونت برم >>و این شد که فندق کوچولو، ما رو از وجود خودش باخبر کرد.بعد رفتم و یه چادر گذاشتم زیر لباسم خودم رو توی آینه نگاه کردم که ببینم چه شکلی میشم .   فندق عزیز ما الان 7 هفته است که داره رشد میکنه. توی ...
2 دی 1394

حرف دل مامان و بابا

نی نی کوچولوی ما دردانه ی ما این وبلاگو خاله واست ساخته و حالا من خاطرات قشنگمون از روز اول که تو دل مامانی اومدی واست مینویسم تا وقتی ایشالله بزرگ شدی بخونی خیلی حرف دارم برای نوشتن اینجا از خاطراتت مینویسیم... خاطرات روزهایی که با ذوق منتظر اومدنت هستیم ... خاطرات روزهایی که با ذوق منتظر بزرگ شدنت هستیم ****من بابات عاشقتیم عزیزم**** کودک من تو آمدی و نام زیبای مادر را بر من نهادی،تو همان عروسک زیبایی هستی که از کودکی آرزوی مادریش را داشتم.برایت از با تو بودن می نویسم تا بدانی با آمدنت من دوباره متولد شدم و لحظه لحظه با تو بزرگ خواهم شد و زندگی را از نو با تو و از نگاه تو تجربه خواهم کرد و برای دل خودم مینویسم تا با بیاد آو...
2 دی 1394

به نام خدا

سلام عزیز دل خاله امروز که این وبلاگو واست ساختم 6هفته و 4روزه که تو شکم مامانیت و تو قلب بقیه جاخوش کرده ای دلمون میخواست یه جا بود که خاطراتت ثبت میشد خاطرات این روزهای قشنگ که تند تند دارن سپری میشن تا  تو به دنیا بیای از امروز اینجا میشه دفتر خاطرات مامان الهام خاطرات قشنگ میوه دل مامان الهام و بابا هادی
2 دی 1394