ثمره ی عشق منو هادی جونم

واکسن دوماهگی قندعسل

1395/7/24 15:19
نویسنده : مامان وبابا
223 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر مظلوم و صبورم

بالاخره واکسن دوماهگیتو زدی

مراسم شیر خوارگاه امسال محرم مصادف با دوماهگیت شد و مجبور شدیم

واکسنتو بزاریم واسه دوروز بعد از مراسمخواب آلود

یکشنبه روز 18مهرماه

صبح زود ساعت 7 با مامانی بلند شدیم و رفتیم سمت خانه بهداشت

میخواستیم وقتی واکسن میزنیم بابایی هم همرامون باشه

ولی  نشد دیگه...دلخور

 جیگر طلامو بغل کردیم و رفتیم

مامانی که دلش رو نداشت مجبور شدم خودم رفتم تو اتاق و خسته...

وقتی واکسن رو زدن صدای گریه پسری رفت بالا .... 

جیگرم کنده شد ... اشکای منم سرازیر شدگریه

محمدطاهای من اون روز خیلی بیحال بود و تا 7 شب ناله میکرد

ما هم همش تب سنج توی دستمون بود و تبش رو  چک میکردیم

بدن پسرم داغه داغ بود و تا کمپرس یخ میزاشتیم رو پاش گریه میکرد

انگار پاش خیلی درد میکرد تا میخواست پاش رو تکون بده نالش بلند میشد

من و خاله ها و مامانی و بابایی نازش رو میکشیدیم

هر 4 ساعت یکبار به پسرم استامینوفن میدادیم ولی کافی نبود

 پسری بیشتر از اینا درد داشت و اروم نمیگرفت

اون شب تا صبح کنار پسرم بیدار بودم  و هر از گاهی تبش رو چک میکردم

فرداش حالش خیلی بهتر شده بود و استامینوفن رو هر 6 ساعت میدادم و

کیسه اب گرم رو پای پسرم گذاشتم ..

خداروشکر اولین واکسن پسرم تموم شد ...خسته

 

دو ماهگی

وزن : 4/800 کیلو

قد : 57ونیم سانت

دور سر : 38/50

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)