21هفته و 3روز
سلام نوگل مامان بابا
بعداز یه وقفه ی نسبتا طولانی اومدم واست از خاطرات خیلی خیلی خوب این چند
روز بنویسم که کلی به من و بابایی خوش گذشت
اولا عیدت مبارک مامانی قربونت برم انشالله سال دیگه عید تو بغلمی فدات بشم
دوما از این چند روز تعطیلات بگم واست که از روز اول عید با بابا هادی و مامان
جون باباجون و خاله ها و خاله های
مامانی شروع کردیم به تفریح رفتنو گشت و گذاااااار تا روز سیزده به در که یه روز
خیلی عالی بود یه روز سرد و
برفی که به اتفاق خاله ها و دایی های مامانی رفتیم بیرون واسه دایی محمود
مامانی تولد گرفتیم خیییییلی خوش گذشت
راستی عزیزدلم واست بگم که بابا هادی کلی زحمت کشید به مناسبت جواب
ازمایش بارداریم , سونوگرافی , عیدی و روز زن البته جدا جدا واسه مامانی 5 تا النگو خرید از
الان معلومه خیلی واسش عزیزیااااااااااااااااااا دست بابا درد نکنه
خب از خودت بگم برگ گلم...
کوچولوی ناز من امروز 21هفته و 3 روزه شدی . یعنی دو
سوم بارداری رو به خیر و خوشی وسلامتی گذروندیم و 5ماهگی تموم شد و وارد
6 ماهگی شدیم خداروشکر روز به روز داری
رشد میکنی و دل مامانی هم بزرگ میشه وحالم هم خیلی خوب شده شبها با
صدای بلند واست قصه میخونم و تو دلم باهات حرف میزنم
مامانی 3 کیلو وزن اضافه کرده ایشالله که این اضافه شدن ها مربوط به تو باشه
یدونه ی مامان بابا دوس دارم وقتی به دنیا اومدی یه پسمل سفیدو تپل مپل باشی
عزیزترینم منتظرم هر چه زودتر این مدت هم بگذره و بیای بغلم تا از خودت بگم .
دیروز رفتم صدای قلبتو شنیدم و با مامانی نصرت از سیسمونی فروشی کلی
چیزمیز خوشگل و دوست داشتنی و هر چی لازم بود واست خریدیم یه کفش
خیلی خوشمل واست خریدم که بابایی عاشقش شده و هرروز باهاش بازی
میکنه
سر فرصت همه عکساشو واست میزارم دیگه همه چی و همه کس مخصوصا
خاله هات انتظار توی وروجکو میکشن
مامان و بابا خیلی دوستت دارن
پسر عزیزم احساس حرکت تو توی شکم مامان قشنگترین احساس دنیاست ...
احساسی که از وقتی باردار شدم منو بابایی همیشه منتظرش بودیم و هوشیار
که ببینم کی موجود کوچولوی تو شکمم تکون می خوره . تا امروز که قوی تر و
بزرگتر شدی ادامه داره و بامزه تر شده دلم برای لگدات تنگ میشه
قندعسل ماماااااااااااااااااااااان